امان از دست این بزرگان !؟
5 سال قبل مدیریت سایت ، خاکپور امان از دست این بزرگان !؟
امان از دست این بزرگان 1؟
مدیر وب سایت بنده (کتابفروشی دانشجو بهشهر) و صد تا وب سایت دیگر یک بخشی رادر سمت راست صفحه اول وب سایت تعبیه کرده است به نام سخنان روز (بزرگان )، در پرده می گویم و امیدوارم به گوشش نرسد من از این بخش متنفرم ، چراکه هم توفیق است و هم اجبار ، ایکاش هم توفیق بود و هم انتخاب . تصور کنید برای پر کردن این قسمت بنده باید دوساعت بروم درون سایت های مخصوص سخنان بزرگان وتکلمه های آنان را که نه سر دارد و نه ته به اجبار انتخاب کنم و آنهم با تصویرفتو شاپ شده که معمولاً دانشمندان قدیمی که بهترمی دانید یا کچل با ریش بودند و یا کچل بی ریش .انگاری هرچی خوبه از این دو خصیصه ژنتیک تراوش می کند . پیش خودم فکر کردم که این دانشمندان با این همه توانایی و زحمت و تلاش که در زمان خودشان آدم معمولی و در زمان ما سلبریتی شده اند درزمینه های علمی ، خودشان را بالاکشیدند و لی موها سرشان را کشیدند زیر چانه ، به بیان دیگرنزول کردند. از قیافه که بگذریم گفتارهایشان جملات و اندرزهای پدریزرگ های ماست .فقط بدرد سن و سال های 50 به بالا می خورد که بخوانند و حسرت بخورند که چرا این نصایح را به کار نگرفته اند واگر می گرفتند چه میشدند و با این حال و هوا بروند توی هپروت و نشئه شوند. والا بدرد جوانان نمی خورد جرا که اساساً این جملات با هورمون های تستوسترون و استروژن همخوانی ندارد. جوانها باید جوان باشند قدر وقت را ندانند، به جای نشستن با ادب و احترام توی کلاس شلنگ تخته بیندازند ، وقتی امتحان کنکور دادند کتابها را برای چهارشنبه سوری نگهداری کنند ، برنامه ریزیشان خر تو خر باشد و به اندازه کافی نادان باشند که بعدش توانا بشوند.اینها یعنی جوانی .
ما بزرگترها وقتی پدر و مادر می شویم انگار از اول خلقت پدر و مادر بوده ایم و خداوند عالم ما را در چهل سالگی به دنیا آورد. مادرمان به جای شیر مثلا پیتزا سفارش میداد ! به طور کل می زنیم زیر خاطرات و تجربیات مزخرف خودمان و فراموش می کنیم که زمانی جوان بودیم وگفته های پدر و مادر خودمان را در جوانی جدّی نگرفتیم که هیچی ؛ بلکه یک اُردنگی هم بهش زده بودیم، اون اندرزهای حکیمانه می آید جلوی چشممان و می خواهیم اونها روبچپانیم تو حلق بچه هامون اونم یکجا و اگر امروز نشد فردا همه را دوباره تکرار می کنیم. بچه های عزیر: واقعیت اینه که هر کدوم از ما با دیگری تفاوت می کنیم ولی این تفاوت جوری نیست که در مورد بعضی از خصیصه های فیزیکی و روانی به اندازه تعداد ابناء بشر الگو وجود داشته باشد و ما می توانیم آدمها را در گروههای اخلاقی ، اجتماعی ، فرهنگی ، علمی و ... دسته بندی کنیم . اما در مورد این کار نتیجه ها معمولاً کلی است نه جزیی و ما نمی توانیم بگوییم که این جوان که اسمش (ایکس ) است بایستی برای موفقیت این الگو را داشته باشد. تازه موفقیت در چی !؟
این سخنان : منظورم سخنان بزرگانِ کچل ریشو که سهل است علم روانشناسی در اِندِ تحقیقاتش نیز نمی تواند حرفی برای گفتن داشته باشد. حالا می پرسید در این همه بی قانونی و بی اصولی و هر ج و مرج وشیر توشیری ما باید چه کار کنیم ؟ بله شما ابتدا باید ته و ته دلتان یعنی گوشه و کنار دهلیزهای قلبتان را بگردید و اون چیزی که دوست دارید در آینده باشید، پیدا کنید، بعد ببینید که چه کسانی چه راههایی را پیشنهاد می دهند وآیا راه حل هایی که پیشنهاد می دهند با روش شما جور در می آید و اگر جواب مثبت است بروید ببینید که تمایل دارید آنرا اجرا کنید یا خیر ؟ این واقعیت زندگی انسانها است چرا که یک روز به تنها کسی که پاسخ خواهید داد خودتان هستید و خودتان (البته در زندگی)آنزمان نه پدری هست و نه مادری که نصایح و پند و اندرز روی سرتان ببارند و شما هم کرشمه بیایید وانگار نه انگار . نه واقعآً نه ، هیچکس نیست.
زندگی طولانی است پایان زندگی کلاس دوازده وتیر ماه سال بعدش نیست . می خواهم بگویم زندگی با کنکور تمام نمیشود. تازه شروع میشود کنکور یک مرحله از زندگی شماست . یک مرحله زیبا از چالش شما بر سر زندگی ، شما در کنکور یک رقیب قدرتمند دارید و آنهم خودتان هستید باید ببینید چند مرده حلاج هستید . اشکالی هم ندارد که موفق نشوید همه زندگی چالش است هر لحظه اش ؛ امروز ، شبیه کنکور است و فردا جستجوی کار و مفید بودن برای جامعه ،پس فردا .............. نمی خواهم بگویم چه خواهد شد .هرچی پیش بیاید مسائلی هستند که شما باید به تنهایی حل کنید. بنابراین کنکور یکی از صدها موردی است که در گذر است .
به قول حافظ :
بنشین بر سر جوی و گذر عمر ببین کین اشارت زجهان گذران ما را بس
از هدف پرت و پلا شدم . داشتم می گفتم که از این بخش سخنان بزرگان خوشم نمی آید به همین دلیل یک تصویر براتون میذارم و یک موضوع که هر طور دلتان خواست بهش فکر کنید!