ورود
وضعیت : ناموجود
افزودن به سبد خرید
توضیحات کتاب شیطان و دوشیزه پریم اثری است از پائولو کوئلیو به ترجمه بهناز سلطانیه و چاپ انتشارات مجید. این کتاب موضوعی پیرامون خیر و شر دارد و یکی از آثار سه گانه ی کنار رود پیدار نشستم و گریستم و ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد است. ماجرای داستان تنها طی یک هفته اتفاق می افتد؛ یک هفته خاص که شخصیت ها خود را در مقابل عشق، مرگ یا قدرت می بینند و در همین مدت محدود است که ظرفیت وجودی شان کشف می شود و در می یابند که آیا سرنوشت خود را می پذیرند یا خیر. برتا زنی است که شاهد ورود نیروی شر به ویسکوز است، او گمان می کند این منطقه جذابیت خاصی ندارد که بخواهد موجودی با اهمیت چون سفیر تاریکی ها را در خود نگاه دارد، اما با این وجود نمی تواند تصویر ورود آن مرد را از ذهن خود دور کند، مردی که پس از ورودش به دهکده، آسمان ابری و مخوف را به دنبال می آورد هرچند برتا تلاش دارد تا وقایعی را که پس از ورود او در حال رخ دادن هستند به مسائلی دیگر پیوند دهد. گزیده ای از کتاب گروگان گیرها دیگر راه فراری نداشتند و در محاصره ی پلیس بودند و با وجود اینکه می دانستند کمترین اقبالی برای نجات ندارند، انسان های بی گناهی را کشتند تا به باورهای حقیر و پوچ خود پایبند باشند. روستای تو برای من واقعیت را نمایان می کند. می خواهم بدانم مردم ویسکوز به شوق پول خود را این طور توجیه می کنند که ماموریتی که به آن ها پیشنهاد شده، تنها برای ماندگاری و بقای روستایشان است و با این استدلال می توانند قربانی خود را بکشند یا نه؟ فقط می خواهم بدانم شیوه ی انتخابی آن ها همانند آن جوانان تروریست است یا نه؛ دانستن این مسئله برایم خیلی مهم است. همان طور که قبلا به تو گفتم، سرنوشت انسان ها چکیده ای از تاریخ بشریت است. اگر به راستی مهربانی و نوع دوستی وجود داشته باشد، پس تنها سرنوشت با من بی رحم بوده و برای انسان های دیگر این گونه نبوده است. هرچند دانستن این موضوع، احساسی را که در حال حاضر دارم تغییر نمی دهد. من خانواده ام را از دست داده ام و دیگر هیچ وقت آن ها را در کنارم نخواهم داشت، اما دست کم اهریمن درونم را از من دور میکند و حقیقت برایم آشکار می شود.» -و حالا چرا می خواهی بدانی که من در نهایت آن شمش را می دزدم یا نه؟ -به همان دلایلی که گفتم. شاید تو جنایت هایی را که در دنیا اتفاق می افتند به جنایت کوچک و بزرگ تقسیم کنی، اما این تقسیم بندی اشتباه است؛ چون ممکن است تروریست های دنیا هم جنایت های خود را این گونه تقسیم می کرده اند. آن ها بر این باور بوده اند که در راه آرمان و باورهایشان است که آدم می کشند، نه به خاطر لذت، عشق، نفرت و یا پول. تو هم اگر شمش طلا را برداری، اول باید خودت را برای این کار توجیه کنی و پس از آن مرا و اگر چنین کنی من می فهمم که قاتلان خانواده ی من چطور خودشان را برای کشتن عزیزانم توجیه کرده اند. سال هاست که تلاش می کنم آنچه را بر سر خانواده ام آمده است درک کنم، البته نمی دانم که این مسئله باعث آرامشم خواهد شد یا نه، اما راه حل دیگری برای این مشکلم سراغ ندارم.»