ورود
وضعیت : ناموجود
افزودن به سبد خرید
توضیحات اثری است از ارنست همینگوی به ترجمه نازی عظیما و چاپ انتشارات افق. این کتاب با بیان خاصی از همینگوی در داستان نویسی روایت شده است و با الهام از زندگی واقعی نویسنده داستان ستوانی در جنگ جهانی اول را به تصویر می کشد که در اثر جراحت به بیمارستان منتقل می شود و در این میان دلداده ی دختری به نام کاترین می شود. دختری که پیش از این هم او را در جریان جنگ دیده و به عشقش تظاهر کرده بود، اما این بار به شکلی حقیقی دل را در گرو اش می گذارد. گزیده ای از کتاب می دانم که شب مثل روز نیست: که چیزها با هم تفاوت دارند. که چیزهای شبانه را نمی توان در روز توصیف کرد، زیرا دیگر وجود ندارند، و شب می تواند برای آدم های تنها، همین که غریبی شان شروع می شود، بسیار ترسناک باشد. اما شب با حضور کاترین هیچ تفاوتی با روز نداشت و تازه بهتر هم بود. اگر آدم ها این همه شجاعت به این دنیا بیاورند دنیا باید برای شکستنشان آن ها را بکشد، پس مسلم است که آن ها را می کشد. دنیا همه را می شکند و پس از آن خیلی ها در جاهایی که شکسته اند قوی می شوند. اما دنیا کسانی را که نشکنند، می کشد.