ورود
وضعیت : ناموجود
افزودن به سبد خرید
توضیحات کتاب غرور و تعصب و به دنباله آن پمبرلی اثری است از جین اوستین و اماتنانت به ترجمه شهرام پورانفر و هادی عادل پور و چاپ انتشارات مهتاب. در نسخه اصلی این دو رمان به شکل دو جلد مجزا منتشر شده اند. غرور و عصب که به عقیده اکثر منتقدین بهترین اثر جین اوستین به حساب می آید، روایتگر داستانی پیرامون خانواده ای هفت نفره است. پس از سكونت مرد جوان، ثروتمند و نجيب زاده اي به نام آقاي چارلز بينگلي در همسايگي خانواده بنت كه پنج فرزند دختر دارند، علاقه اي ميان دختر بزرگ خانواده، جين، با آقاي بينگلي شكل مي گيرد. دختر ديگر خانواده، اليزابت، پس از ملاقات آقاي دارسي، دوست صميمي چارلز، در يك مهماني به خاطر غرور بيش از حد او، از وي متنفر مي شود. اما اين علاقه و تنفر به همين شكل پيش نمي رود، بلكه پس از رفتن ناگهاني چارلز، ديدارهاي ناگهاني ميان اليزابت و آقاي دارسي شكل مي گيرد كه سبب علاقه ي آن دو به يكديگر مي شود، اما عشق جين و چارلز به خاطر بدجنسي خواهر آقاي بينگلي به خطر مي افتد. رمان پمبرلی از جایی آغاز می شود که یک سال از ازدواج الیزابت و آقای دارسی گذشته و الیزا بالاخره تصمیم می گیرد تا از مادر و تنها خواهر مجردش دعوت کند تا به قصر پمبرلی بیایند. او از این که نتواند هیچ وقت مادر شود نگران است و از ناپایداری خوشبختی بی حدی که به رویش لبخند می زند هراسان. گزیده ای از کتاب اگر عقاید الیزابت در دایره ی خانواده اش محدود می گشت، هیچ گاه نمی توانست تصور زندگی مرفهی را در سر بپروراند. تمایلات جوانی و زیباپرستی و تناسب شرایط برای چنین خواسته هایی باعث شده بودند تا پدر او با زنی کوته نظر و بی فکر پیمان زناشویی بندد، که البته مبنی بر همین خصوصیات این زن در مدت کوتاهی اخلاق حقیقی خود را نشان داده بود. عزت و احترام او برای همیشه از بین رفته و او را به سوی ناراحتی های عصبی و بدبینی سوق داده بود، ولی در چنین شرایط آقای بنت خوش گذرانی و بی پروایی را پیشه ی خود نکرده بود او برعکس اغلب شوهرها به طرف فساد و گناه نرفته و تمام این اعمال را در زمین و کتاب هایش خلاصه کرده بود و قسمت اعظم زندگی خود را با این دو کار می گذراند. او برای استفاده از هر چیز حتی نظریات پوچ همسرش را به عنوان سرگرمی می دانست و از آنان لذت می برد. ناگفته نماند که آن نوع زندگی در ارتباط با وظایف یک شوهر برای همسرش در رفع مشکلات زندگی و خوشبختی قرار نمی گیرد. البته از نظر فلاسفه این عمل یک نوع ارضاء و دلخوشی برای شخصی است که نمی تواند به آن درجه از خوشبختی خود دست یابد. الیزابت هرچند بیشتر رفتار و اعمال پدرش را نسبت به وظیفه اش در نظر می گرفت، ولی هیچ گاه نتیجه ی آنان را خوشایند نمی دید، با این حال به او احترام می گذاشت و پدرش هم او را برای رفتار و کلا وجودش دوست داشت. الیزابت سعی می کرد تا اگر نمی تواند از چیزی چشم پوشی کند، لااقل آن را فراموش کند، ولی گاهی اوقات ناگهان تمام قضایا در مغزش شکل می گرفت او در مقابل دختران بالغ و بدون در نظر داشتن هیچ چیز آشکارا مادرش را به باد مسخره می گرفت. اما الیزابت هیچ وقت به اندازه ی آن روز عصبی نبود. او فکر می کرد یک ازدواج ناآگاهانه چه عواقبی خواهد داشت. او می دید یک قضاوت از روی احساس و در انتها شهوت و میل تا چه حدی در دختران و کلا فرزندان شخص و خلاصه نسل و اجتماع بعد موثر خواهد بود. از طرفی دیگر این عمل او نسبت به همسرش در مقابل آنان اگر ناپسند هم نبود، ولی به خود همسرش از نظر فکری لطمه می زد.