ورود
وضعیت : موجود
افزودن به سبد خرید
توضیحات کتاب بیرون در اثری است از محمود دولت آبادی به چاپ انتشارات چشمه. این کتاب داستانی دارد پیرامون زنی که حدود پنج سال در زندان به سر برده و حالا مدتی پس از آزادی، گویا مسخ مردی شده باشد، همراه او از کافه ای که هردو در آن حضور داشتند راهی منزل مرد شده است. زن در چنان حالتی بوده که حتی آدرس خانه را به خاطر نسپرده است و اکنون در فضایی تاریک واقع شده که اگر لطف انفرادی های زندان نبود نمی دانست چگونه قرار است با آن کنار بیاید. پرده ها کشیده شده و انگار هیچ راهی به بیرون در نیست تا زن کشف کند که در کجا به سر می برد… گزیده ای از کتاب آدمیزاد هم عجب موجودی است. به چه ها که خو نمی گیرد و با چه و چند شیوه ها که روزگار را به سر نمی برد! چنین لحظه هایی، چنین گذران عمرهایی، چگونه می توانند شناخته و بیان شوند؟ واژگان در شرح سکوت آدم ها چه قدر اندک و چه مایه بی بضاعت اند. حتی می شود گفت سبک و جلف اند، حدّ غایی ذلّت نارسایی. آن مادر، هم اکنون در کدام پهنا- ژرفای تهی وار هستی غرق بود و غرق می شد و غرق می شده بود که ندان تر از هر که نسبت به آن وادی، خودش بود- و دیگری اگر که می دیدش و به وقار آدمی احترام می گذاشت، فقط می توانست بینگارد او زنی است پا به سن و غرق درفکر و خیال! چه فکری؟ فکر چه است؟ نه! فکر منطق زنجیره ای دارد. اما رها شدن در خلأ هستی منطق زنجیره ایش کجا بود؛ کجا هست؟ پلک ها را می بندی و در یک آن رها می شوی در لامکان بی کران، چرخی، چرخشی در هیچ و در همه؛ پلک ها را می گشایی و همچنان در جای خود نشسته ای، همان جا، بر صندلی خشک لهستانی- بی کم ترین جُنبه ای…