ورود
وضعیت : ناموجود
افزودن به سبد خرید
توضیحات اثری است از جان اشتاین بک به ترجمه شهرزاد بیات موحد و چاپ انتشارات ناژ. جودی پسر بچه ای ده ساله است با خصوصیاتی مثل همه آن ها، او با پدری مقرراتی و مادرش زندگی می کند. پسرک در آستانه بزرگ تر شدن است و کم کم با مشکلات بزرگ ترها آشنا می شود، او یاد می گیرد زندگی سرشار از مشکلات ریز و درشت است و در آینده مسئولیت های دشواری انتظارش را می کشند. تاتو، اسبی که پدرش به او هدیه می دهد، بزرگ ترین چالشی است که جود تا کنون با آن رو به رو شده است. گزیده ای از کتاب نخستین باری که اسب را دهنه کردند او سرش را این ور و آن ور چرخاند و آن قدر زبانش را به آهن تو دهنی زد که خون از گوشه های دهانش بیرون زد. کوشید که کلگی را جدا کرده و توی آخور بیاندازد. گوش هایش چرخیدند و چشم هایش از هراس و جنب و جوش فراوان سرخ شدند. جودی کیف می کرد، چون می دانست که فقط اسبی بد اصل و به درد نخور تربیت را آسان می پذیرد. و جودی به خود لرزید وقتی به نخستین باری فکر کرد که روی زین می نشست و احتمالا تاتو او را به زمین پرت می کرد. اصلا مایه خجالت نبود. وقتی خجالت زده می شد که نتواندبلند شود و دوباره روی اسب بنشیند. گاهی خواب می دیدکه روی زمین افتاده و گریه می کند و نمی تواند دوباره سوار شود. شرمساری آن تا نصفه های روز همراهش می ماند.